اول باید بگویم که من علاقه‌ی بسیاری به کتاب خریدن دارم، منظورم فقط کتاب خواندن نیست، بلکه جدا از آن، از خریدن کتاب خیلی خوشم می‌آید، ولی همیشه در کتابفروشی‌ها واقعیت‌هایی را می‌بینم که واقعا تأسف‌برانگیز است، فعلا به دوتایشان اشاره می‌کنم:
یکی اینکه همین اواخر کتابی دیدم چند جلدی، که در آن یک اثر مهم از ادبیات انگلستان به شکل موزون ترجمه شده بود، از آنجا که نسخه‌ی ترجمه شده‌ی غیر موزونش را در کتابخانه‌ام داشتم (که اتفاقا با اینکه به نثر ترجمه شده اما بهتر از ترجمه‌ی موزون می‌تواند به فهم اثر و انتقال روح ادبی آن کمک کند) همان جا تورّقی کردم و دیدم چقدر یک ناشر می‌تواند نه تنها به فرهنگ خودش بلکه به فرهنگ دیگران هم اهانت کند، چون همانطور که در یکی از مقاله‌هایم شرح داده‌‌ام ترجمه‌ی موزون از یک اثر، بسیاری از اوقات به اثری مضحک تبدیل می‌شود که حتا از روح ادبی خالی است، حالا ناراحتی من از کجا بود؟ از این که همین ناشر یک سری کتاب از شاعران جوان همین اواخر منتشر کرده بود ولی اصرار داشت که غزل چاپ نمی‌کند و شاهد برای این قضیه به اندازه کافی دارم. خب به نظر شما چه اسمی به جز خیانت می‌‌توان روی این کارها گذاشت؟ البته این گونه ناشران همیشه هم در حال شکایت و مظلوم نمایی هستند و مثلا همه جا از این که مجوزشان لغو شده و یا در آستانه‌ی لغو شدن است می‌نالند ولی با وجود همین رفتارهایشان که الان فقط به یکی دو تا از آنها اشاره کردم، حیران مانده‌ام در اینکه چه رویی دارند که توقع دارند غیرت و تعصب دیگران را هم در قبال مشکلاتشان برانگیزند.
دوم اینکه از یکی از شاعران همین اواخر یعنی در این یکی دو سال چند کتاب در کنار هم به صورت بسته یا به قول معروف  "پکیج" از سوی یکی از ناشران جدیدالتاسیس منتشر شده (این قیدها را برای این گفتم که مبادا فکر کنید منظور من معروف‌ترین شاعر جوان ایران در سال‌های اخیر است، بلکه این یکی بیشتر در فیس بوک معروف است!) خلاصه وقتی کتاب‌ها را دیدم به همراهم گفتم: شرط می‌بندم در همین پکیج هم که چند کتاب یک جا فروخته می‌شود چند شعر تکراری وجود دارد، او ابتدا با حالتی تردید‌آمیز به من نگاه کرد که مگر می‌شود؟ بعد همینطوری شانسی از فهرست یکی از کتاب‌ها یک غزل با وزن طولانی نشان کردم و در فهرست کتاب دیگر از همان پکیج نگاه کردم و دیدم همان غزل در دیگری هم وجود دارد. همراهم واقعا حیران مانده بود که این‌ها دیگر چه موجوداتی هستند. برای کسانی که آشنایی کمتری دارند بهتر است بگویم چرا این اتفاق می‌افتد: چون وقتی که این شاعر کتاب‌های مختلفش را منتشر می‌کرده شعرهایی تکراری هم در کتاب‌های بعدی‌اش می‌گذاشته و طفلکی وقتی این‌ها را خواسته به صورت پکیج منتشر کند دیگر تغییری در آنها نداده و همین است که شعرهای تکراری در یک پکیج وجود دارد و ناشر هم که اصولا کاری به این کارها ندارد!
بعد از این دو اتفاق به این فکر می‌کردم که نه شاعر بودنم به دومی رفته و نه صبر فرهنگی برای تحمل اوّلی دارم!
وقت بیرون آمدن از کتابفروشی داشتم با همراهم درباره حیا حرف می‌زدم و اینکه بی‌حیایی مصداق‌های عجیب و غریبی دارد که می‌‌‌تواند هیچ ربطی به پوشش آدم‌ها و رفتارهایشان در کوچه و خیابان و مهمانی‌ها نداشته باشد. بی‌حیایی در فرهنگ را با کدام آموزش اخلاقی می‌شود ترمیم کرد؟

مریم جعفری آذرمانی