تا سرم در دستهايم هست، از سر مي‌نويسم
روي هر جايي كه باشد - سقف يا در - مي‌نويسم

من درم، قفلم؛ كه ديگر رد شدن از من محال‌ست
مي‌رسم تا سقف، برمي‌گردم از سر مي‌نويسم

بي‌قلم، بي‌برگ، بي‌گل هم كه باشم، من درختم
شاخه‌اي دارم كه رويش هي كبوتر مي‌نويسم

شاعرم؛ حتا اگر انديشه را از من بگيري
هر چه را ننوشته باشم، باز از بر مي‌نويسم

گاه شعرم، گاه حرفم، گاه لفظي بي‌هجايم
از هر آن چيزي كه هستم، باز كمتر مي‌نويسم

صرف كن فعلِ نوشتن را، مرا آخر بياور
مي‌نويسي، مي‌نويسد، جورِ ديگر مي‌نويسم

مریم جعفری آذرمانی