داشتم فکر می‌کردم که مدتهاست علامت‌های تعجب در ذهنم به واقعیت‌های روزمره تبدیل شده‌اند و از طرف دیگر انتظاراتم به طرز شگفت‌آوری عجیب و غریبند، برای توضیح مجبورم مثال بزنم:


اصلا تعجب نمی‌کنم اگر در یک گروه، ابله‌ترین و بی‌عرضه‌ترین آدم، تصمیم گیرنده‌ی آن باشد، ولی اگر باهوش‌ترین و لایق‌ترین آدم این مسئولیت را داشته باشد فکر می‌کنم معجزه‌ای رخ داده است.


اصلا تعجب نمی‌کنم اگر یک نفر در فضای فیس بوک یا هر بوکِ دیگری از جمله فضای نشر (که هر کدامشان به هر کس و ناکسی می‌توانند شخصیت کاذب بدهند) بدون آنکه ذره‌ای شعور سیاسی و اجتماعی و حتا فردی داشته باشد، درباره تمام مسائل سیاسی و اجتماعی دعوی صاحب‌نظری کند و خودش را شاعر مستقل و مخالف بداند بدون آنکه شعری محض رضای شیطان گفته باشد. اگر همین آدم یک شعر درست و حسابی داشته باشد فکر می‌کنم معجزه‌ای رخ داده است.

 
اصلا تعجب نمی‌کنم اگر گروهی، محض سرگرمی، معر (و نه شعر) بگویند و در تمام کتابفروشی‌ها و نشرهای مثلا مهم، به عنوان بهترین ماعرانِ معاصر جایگاه شاعران را اشغال کنند، اما اگر ببینم کتاب یک شاعرِ درست و حسابی را لای کتاب‌های کم فروش نچپانیده‌اند و روی پیشخوان گذاشته‌اند فکر می‌کنم معجزه‌ای رخ داده است.


اصلا تعجب نمی‌کنم که همین ماعرانِ محترم و مهربان، حق‌التالیف‌ هم از ناشرها بگیرند و شاعرانِ غیر محترم و بداخلاق، به دلیل همان اخلاق بدی که دارند و احترامی که کسی برایشان قایل نیست، پول هم بابت کتاب‌هایشان بدهند، اما اگر ببینم شاعری بعد از سالها شعر گفتن و کتاب منتشر کردن، صد جلد کتاب بابت حق التالیفش دریافت کرده فکر می‌کنم معجزه‌ای رخ داده است.


اصلا تعجب نمی‌کنم اگر کتابی با عنوان آنتولوژی یا همان تذکره‌ی شاعران غزلسرا منتشر شود و در آن دست کم یک غزل از کسانی که عملا دشمن غزلند و در طول عمرشان همان یک غزل را گفته‌اند، نباشد. اما اگر در همین تذکره‌ها از غزلسرایان پرکار یکی دو غزل بیشتر از دیگران ببینم فکر می‌کنم معجزه‌ای رخ داده است. البته اگر ببینم در تذکره‌ی شعرای سپیدسرا حتا از یکی از غزلسرایانی که خیلی هم شعر سپید داشته است (مثل منزوی) شعری منتشر شود، فکر می‌کنم معجزه که هیچ، حتما روز قیامت فرا رسیده است.


این واقعیت‌ها و معجزات آنقدر فراوانند که اگر بخواهم همه‌شان را بگویم باید هر ساعت وبلاگم را به روز کنم. اما نتیجه‌ی همه‌ی اینها این شده که به خدا بیشتر اعتقاد پیدا کنم، چون تنها کسی است که در جریانِ این واقعیت‌ها از یاد رفته است. فکر می‌کنم خدا عجب معجزه‌ای‌ست.

مریم جعفری آذرمانی