تا همین اواخر تاریخ بیهقی را  درست و حسابی نخوانده بودم، چون هر بار که به آن مراجعه می‌کردم به صورت تفننی می‌خواندمش. اما الان که حدود دو سه ماه است به طور جدی‌تر با این متن سر و کار دارم این توفیق اجباری نصیبم شد که نه تنها این کتاب ارزشمند را بخوانم بلکه مقالات راجع به آن و مقطع تاریخی مورد نظر و همین‌طور اصطلاحاتی را که در فهمیدن متن سودمند است مرور کنم و از ته دل شیفته‌ی مقام نویسندگی ابوالفضل بیهقی شوم. او به سبب آنکه شغل مشخصی به عنوان دبیری دیوان رسالت داشته می توان گفت که یک نویسنده‌ی حرفه‌ای به معنای واقعی بوده چون همین نویسندگی او شغل محسوب می‌شده که بسیار هم مورد توجه بوده و در ردیف کارهایی بوده که هرکسی نمی‌توانسته است به راحتی به آن وارد شود! مهم‌تر از همه اینکه بیهقی نویسندگی را در جوانی آموزش دیده است و این آموزش دیدن خودش می‌تواند دلیلی باشد بر اینکه اساس شناخت او از مقوله‌ی نوشتار مستحکم بوده است. تا پیش از این دو سه ماه، فکر می‌کردم این کتاب فقط در حد یک کتاب کهنه است که در تاریخ و ادبیات باید لحاظ شود ولی الان فکر می‌کنم که نه تنها کهنه نیست بلکه برای معرفی یک نویسنده‌ی باشعور و دقیق، ابوالفضل بیهقی یک نمونه‌ی بارز است که هنوز هم تازگی دارد و دو فایده برای منِ شاعر داشته است:

یکی این که بدون آن که بیهقی ادعای دانای کل بودن را داشته باشد، خیلی چیزها به من یاد داد و باعث شد که بسیاری از مسائل ناراحت کننده که به طور روزمره با آن درگیرم به نوعی به تجربه‌های ارزشمند تبدیل شوند.

دیگر این که نه تنها در شعر گفتنم تاثیر منفی نداشت بلکه نگاه‌های تازه‌تری به من داد و در بسیاری موارد نه تنها زبان خودش را به من تحمیل نکرد بلکه زبان شعری‌ام را هم تازه کرد!

این دو مورد ممکن است باورش سخت باشد اما اتفاق افتاده است و الان فقط حسرت این را می‌خورم که چرا قسمت عظیمی از این متن به روزگار ما نرسیده است.

 مریم جعفری آذرمانی