یک شعر از کتاب "زخمه"
هر چه افتاده گلي هست كه پرپر شده است
اتفاقيست كه از پيش مقدّر شده است
كينه از بس كه دلم را زده، ديگر دل نيست
شرحه شرحه شده انگار كه دفتر شده است
تبرم باش كه اين سرو قيامت كرده
هي تن از خاك در آورده تناور شده است
در علفزار چه تنهاست درختي كه منم
اين كه از اينهمه سرها، سر من، سر شده است
كركسي در قفسم بود به سهراب بگو
كركسي در قفسم نيست كبوتر شده است
مریم جعفری آذرمانی
+ نوشته شده در ششم آذر ۱۳۹۱ ساعت 12:0 توسط مریم جعفری آذرمانی