سرچشمه‌ی شعر از کجا جوشید؟ از بامِ بلندِ این و آن یا من؟
در زیرزمین نشسته‌ام تنها، جز شعر نبوده رو به رو با من

با این‌که بر آسمان‌خراشانند از عرش تو تکّه‌ای نمی‌افتد
یک عمر فقط نوشته‌ام از تو، گفتم که خدا تویی خدایا! من

ارباب لطایف‌الحِیَل گویا در مسند جشنواره‌ها هستند
از راه رسیدگانِ بیچاره، در گود نشسته‌اند و تنها من

هر پاره‌ی شعر را رفو کردم مُزدم غمِ پاره‌های دیگر شد
هی پاره کنند باز خواهم دوخت غم‌نامه‌ی شاعرانِ دنیا، من

از متن به خواب‌رفتگان پیداست در حاشیه شعر ماندگاری نیست
روزی همه مرده‌ایم و خواهی دید جای همه پر شده‌ست الّا من

مریم جعفری آذرمانی