بر خلاف رسم شاعران، با تفنگ کار کرده‌ام

هی به خوردِ شعر داده‌ام هر چه را شکار کرده‌ام

 

جنگلِ فکاهیِ جهان، تا دلش بگیرد از شعور

پشت سیل گریه‌های خود، خنده را مهار کرده‌ام

 

من به ذاتِ خود شناورم روی موج‌های بی‌کران

نوح‌های گوشه‌گیر را، صف به صف سوار کرده‌ام

 

از من و درخت زیر باد، هیچ‌کس خمیده‌تر نشد

بس که مرده باد و زنده باد، روی دوش، بار کرده‌ام

 

در تلاشِ بی‌شباهتم اُجرتی به من نداده‌اند

برد و باختم یکی شده؛ با خودم قمار کرده‌ام

 

مریم جعفری آذرمانی

 

این شعر به همراه یک شعر دیگر پیش از این در خبرگزاری ایسنا منتشر شده است.

شعر دیگر را بخوانید در: اینجا