خلیج‌دار که با پولش، حساب کرده صدف‌ها را
به ماه و ماهی و کشتی هم، گران فروخته دریا را

تمامِ دوره‌ي بیکاری، پدر تخصّصِ شیمی داشت
که هرچه خوانده به یادش نیست کجا گذاشته فردا را

نه در مراسمِ استخراج، شیارِ نفت به نامم شد
نه عهده‌دارِ کسی هستم که پاک می‌کند امضا را

چقدر نفت گران کردند، که دست و پای عروسک‌ها
به شکل خسته و مسمومش، بنا گذاشته دنیا را

خمیرهای خوشی هستیم که هیچ وقت نفهمیدیم
تفنگ‌های پلاستیکی، نمی‌کُشند مگر ما را

مریم جعفری آذرمانی

 

این شعر در ماهنامه هنر و ادبیاتِ "تجربه" تیرماه ۹۱ منتشر شده است.