یک شعر از کتاب "صدای ارّه میآید" با صدای شاعر
در شگفتم چرا نمیدیدی؟ که مگسها بدون اذن ورود
آمدند و صدای روشن تو از همه ناشنیدنیتر بود
بیش از این آرزو نداشته باش که تو را بشنوند و... باور کن
که به این افتضاحها نکشید کار اقوام لوط و عاد و ثمود
از تو در جمعیت چه میگویند؟ پس چه بهتر به سجده بنشینی
تا بگویند: ...ذلِکَ لَشَهید، تو بگویی: ...لِرَبِّهِ لَکَنود*
ماندهام در شعور آدمها که فقط مرده دوست دارندت
شک نکن قبلِ منقرض شدنش، دایناسور اینقَدَر بزرگ نبود
مریم جعفری آذرمانی
*«ان الانسان لربه لکنود و انه علی ذلک لشهید» قرآن/ عادیات/ 6 و 7
این شعر را با صدای شاعر بشنوید از: اینجا
+ نوشته شده در بیست و هشتم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 9:59 توسط مریم جعفری آذرمانی